یادداشت غلامرضا تاجگردون در خصوص تغییر نام استان

تاجگردون در یادداشتی با تأکید بر لزوم همگرایی استانی، موضوع تغییر نام استان را نیازمند بررسی عمیق، مشارکت نخبگان و توجه به هویت تاریخی دانست و تصریح کرد که نباید به صرف سهولت یا فشار بیرونی، هویت دیرینه منطقه فراموش شود.

یادداشت غلامرضا تاجگردون در خصوص تغییر نام استان

اولین بار كه به یاسوج رفتم فكر كنم سال 56 یا 57 بود؛ یعنی 11-12 ساله بودم. یادمه یه روز برادرم اومد خونه و گفت امروز یك نفر اعتصاب كرده بود آورده بودنش بیمارستان و می‌گفت طرف میگه باید اسم استان عوض بشه. نمیدونم و اصلاً نمیدونستم داستان چیه فقط این روزها كه بحث اسم تغییر پیش اومده مثل یك خواب اون خاطره به ذهنم خطور كرد اصلاً حساسیتی نداشتم روی اسم استان تا اینكه یه بار كه داشتم می‌رفتم جبهه، دیدم روی معرفی‌نامه اعزام نوشته‌شده بود از ك ب به …… اول نفهمیدم ك ب چیه و چون بازهم خیلی حساس نبودم فكر كردم ك ب یه رمز جنگیه بین دو سپاه ولی كم‌كم فهمیدم خلاصه اسم استانمونه و بگذریم بعدها بین استان‌ها و بخصوص بچه‌های فارس در مورد این دو حرف همیشه بحث بود و شاید بچه‌های جنگ اینو یادشون بیاد و خوشم نمیومد به استانم میگن ك ب…
خلاصه برامون چندان مهم نبود و چون اصلاً اون زمونا این بحث‌ها نبود. گذشت تا رفتم دانشگاه. یه خانم خیلی محترمی كه در قسمت اداره آموزش دانشگاه كار می‌كرد هر وقت می‌رفتم تا یه گواهی آموزشی برای نظام‌وظیفه استان یا آموزش‌وپرورش بگیریم اسم استان را كه سؤال می‌كرد و اسم استان را بهش می‌گفتم، می‌گفت خیلی سخته خودت برگه را بگیر و بنویس.
در دوران خدمتم در سازمان برنامه‌وبودجه با جدولی كه به ریز همه استان‌ها را نوشته بود و رو به روش یه سری عدد یا بودجه نوشته می‌شد خیلی كار داشتیم و هنوز هم اونایی كه اهل بودجه و اعتبار هستند متوجه میشن من چی میگم. از اون موقع كه 24 استان بودیم تا حالا كه 31 استان هستیم. تنها جایی كه اسم استان را زود پیدا می‌كردیم و می‌كنیم در همین جدول بود، چون اسم استانمون دراز بود و البته وقتی جلوی اون رو نگاه می‌كردیم كه فقط یه درصد بودجه گیرمون میومد و دل‌خوشی زود پیدا كردن اسممون هم یادمون می‌رفت. كم‌كم دیگه به اسم استانمون حساس شدم. بالاخره بچه گچساران بودم و كمی حساسیتم بیشتر شد. آخه تو این اسم، گچساران كجاست. اون موقع فقط سه شهرستان داشتیم. بویراحمد، كهگیلویه و گچساران. كمی فكر كردم دیدم شاید ما همون “و” وسط دو اسم باشیم. گفتیم اشكال نداره همین‌كه بدون این واو این دو كلمه را نمیشه بهم چسبوند و مفهوم استان با واو كامل میشه دلمون رو خوش می‌كردیم درست مثل همون درازی اسمی كه تو جدول بودجه بود. كم‌كم فكر كردیم آخه آدم كه نباید دلشو به یك واو خوش كنه. این واو زمانی ارزش داره كه اون دو كلمه قدر و منزلتش رو بدونن نه اینكه فقط حرف اتصال باشه و زمان‌هایی كه باید یادش باشند، یادش نكنن..
كم‌كم شهرستان‌های دیگه شكل گرفتند. دنا، چرام، باشت، لنده، بهمئی و در آینده شاید شهرستان…. دیگه لنده خودشو كهگیلویه نمیدونه و چرام هم همین و باشت هم خودشو گچساران نمیدونه. دنا هم بعضی وقت‌ها میگه من قدمتم بیشتره و بویراحمد نیستم، دنا كه معروفتره. هر چی نماینده محترم كهگیلویه هم در سخنرانی‌هایش میگه كهگیلویه بزرگ بازهم فایده نداره و دیگه كهگیلویه یكی نیست و بویراحمد هم همین. ما هم كم‌كم راضی شدیم كه دیگه اون واو فقط ما نیستیم و اصطلاحاً واوها زیاد شدند و ما تنها نیستیم…
بعضی از اهل‌قلم بدون اینكه درد ما گچسارانی‌ها را داشته باشند به فكر افتادند كه اسم استان را عوض كنند. بعضی از دانشجویان و كسانی كه اینور و اونور رفتن هم اصطلاحاً با این اسم استان حال نمی‌كرده و نمیكنن، اینا هم گفتند اسم استان را عوض كنید. موضوع با گسترش فعالیت و تردد و سفر و تجارت و اقتصاد و هنر جدی‌تر شد. تو خاطرات هادی محقق كه وقتی رفت پوسان تعریف می‌كرد كه اون طرف خارجی شب رفت رو نقشه گشت و استان ما را پیدا كرد تا حدودی راضیم كرد كه كسی بخواد میتونه بره اسم استان منو پیدا كنه ولی پیش خودم فكر كردم هادی هم وقتی می‌خواست اسم استان را ببره سختش بود یا راحت. موضوع به اینجا ختم نمی‌شد در تمام سفرهای رسمی خودم به خارج وقتی میگم نماینده گچسارانم، سؤال می‌كنند كجای ایران و من هم باید بگم طرف‌های جنوب ایران. احتمالاً تجار ما هم كمی سختشونه بخوان اسم استان را در جلسات بگن. درد اونجا بیشتر میشه كه هیچ رئیس‌جمهوری راحت نمیتونه اسم استانمون رو بگه و وزرا هم بدتر. ما هم تو جلسات بخاطر اینكه زحمت نندازیمشون یا خودمون رو راحت كنیم یكی از این دو رو سریع میگیم و می‌گذریم. یا میگیم كهگیلویه و یا میگیم بویراحمد… البته من هم كه تو دل خودم میگم من واو هستم…
حدود دو سال پیش بود كه بحث تغییر نام استان پیش اومد، یكی از همكاران نماینده نظر منو خواست و من بهش گفتم آقا ول كنید این حرفا رو ما فعلاً دلمون رو به همون “واو” خوش كردیم و اسم واسه شما. به شوخی بهم گفت فعلاً با این واو كل بودجه را می‌بری واسه خودت و…
اون روزها بدون شعار و ریا اعتقاد داشته و همواره دارم كه ما باید دنبال چیزهایی باشیم كه همگرایی را در درون استان بیشتر كند. روزهای اول خدمتم در كسوت نمایندگی تنها شعار مردم گچساران جدایی از استان بود و واگرایی درون استان زیاد بود. تلاش كردم به طرق مختلف این واگرایی را كم كنم و تا حدودی موفق شدم. امروز هم اینگونه اعلام می‌كنم اگر نخبگان و اندیشمندان و اهل نظر به این جمع‌بندی برسند كه تغییر نام همگرایی استان را ضعیف نمی‌كند شك نكنید تغییر نام میتونه بعضی از مشكلات فوق را حل كند ولی اگر قراراست مشكلی به مشكلات ما اضافه كند نام استان ما كه برگرفته از تاریخ ماست زیبنده خاك ماست…
هنوز كه هنوز است بسیار انسان‌های اندیشمندی هستند كه اعتقاد دارند شاید وقت تغییر نباشد و چسبندگی و تعصب آنان به نام استان بیشتر است ولی خیلی‌ها هم اعتقاد به تغییر دارند. این دو گروه متعلق به یك منطقه نیستند و در درون مناطق از هر دو گروه وجود دارد. بپذیریم كه این موضوع باید موردبررسی قرار بگیرد تا یك‌بار سفره آن پهن‌شده و جمع شود. نباید از طرح آن بترسیم. مگر نه اینكه میگوییم ما انسان‌های اندیشمند و اهل فكریم، پس بگذاریم بدون تعصب به این موضوع پرداخته شود. اكنون دیگر بحث “واو” و “ك ب” نیست. بحث استفاده از ابزارهای جاری در كشور است. اینگونه فكر نكنیم كه اگر اسممان عوض شد به ما زیاد پول می‌دهند و از ما بیشتر خوششان میاید، نه‌فقط بحث راحت طرح كردن استانمان است و به همین خاطر است كه در زمان انتخابات گفتم ما باید آن‌قدر قدرت داشته باشیم كه ما نیاز نداشته باشیم، آنان نیاز داشته باشند به اسم استان ما.
این روزها خیلی از خبرنگاران عزیز از من سؤال داشتند نظرتان در مورد تغییر نام استان چیست؟ جواب ندادم چون جواب راحتی نیست. تغییر نام تاریخ است. به آن باید بیشتر بیندیشیم. شاید سال‌ها در مورد آن باید بحث كرد و فكر كرد تا جواب متقنی پیدا كرد. چند درصد از نوجوانان بهبهانی می‌دانند آنجایی كه در آن زندگی می‌كنند نامش ارجان بود؟ چند درصد از نوجوانان همدان می‌دانند آنجا هگمتانه بود و تازه اینان تاریخ كشور ما هستند. ما باید بدانیم با تغییر نام استانمان برای نسل بعدمان چه چیزی به یادگار می‌گذاریم. یك نام یا یك تاریخ؟ راحت بگویم از اینكه برخی اوقات ناگزیرم بگویم گچساران جایی هست بین شیراز و اهواز ناراحتم. دوست دارم بگویم متعلق به‌جایی هستم كه دیگران سعی كنند خودشان را از طریق ما معرفی كنند و این وظیفه تاریخی ماست؛ و به همین خاطر است كه همواره تلاش می‌كنم اسم حوزه انتخابیه‌ام و استانم را بالا بكشم.
دوستان عزیز و اهل نظر، به موضوع تغییر نام استان بیندیشید و نظر دهید و از اینكه به این موضوع در شورای فرهنگ عمومی فكر می‌كنید ممنونم. تابویی نبود كه بخواهد شكسته شود و از شعارهای متعصبین هم نهراسید ولی بدانید آنچه زیبنده ماست، آن است كه از ناممان تاریخمان نمایش داده شود. اردبیل از آذربایجان جدا شد و نام دیگری بر خود نهاد ولی همواره میگویند آذری هستیم. باید آن‌گونه تصمیم بگیریم كه اگر مثلاً نام زاگرس را بر خود نهادیم بعد در تفسیر هویت خود نگوییم كهگیلویه و بویراحمدی هستیم و اگر نام دنا را برگزیدیم سمیرم بگوید دنا از من است و فارس و اقلید نیز همچنین و به‌یك‌باره هر آنچه داشتیم از دست دهیم؛ و در آخر از باب اینكه كلامی گفته باشم، اگر در سال‌های آتی به تغییر رسیدید به نام‌های گجستان، تامرادی، پیرزال، سی سخت، سبو، خامی و ماغر و الورز و اجم و مارین و بی‌بی حكیمه هم بیندیشید….

ارسال نظر